پزشکان سالها درس میخوانند تا پزشک شوند، اما برخی از آنان در نهایت سر از مشاغل اداری و مدیریتی درمیآورند. هر چند ورود پزشکان به مشاغل مدیریت و سیاستگذاری در کشورهای دیگر نیز دیده میشود، اما به نظر میرسد این مساله در نظام سلامت ما مشکلات زیر را به وجود آورده است:
ایجاد موقعیتهای تضاد منافع:
این مهمترین عارضه حضور پزشکان در مشاغل اداری و مدیریتی است. پزشکانی که در مشاغل مدیریتی و سیاست گذاری قرار میگیرند، قطعا در موقعیتهایی قرار میگیرند که به طور کلی از آن تحت عنوان “تضاد منافع” یاد میشود. به عنوان مثال، چشمپزشکی که رییس بیمارستان میشود، در هنگام تخصیص منابع به بخشهای مختلف بیمارستان، بیطرف نخواهد بود. همچنین پزشک قلبی که مسئول اصلاح کتاب تعرفههای پزشکی میشود، یا پزشکی که مسوول تولیت منابع است و همزمان سهامدار بیمارستان خصوصی است، در موقعیت تضاد منافع قرار دارد. این مساله زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بپذیریم مردم، سازمانهای نظارتی و نهادهای حاکمیتی، برای کنترل موارد تضاد منافع به اندازه کافی توانمند نیستند.
تبدیل میدان واقعی عمل به عرصه یادگیری از طریق آزمون و خطا:
بارها شاهد بودیم که پزشکان جوان به مشاغل مدیریت و سیاست گذاری سلامت منصوب میشوند، در حالی که علم و تجربه کافی را به دست نیاوردهاند. حتی مردم نیز فکر میکنند مسئول یک بیمارستان باید حاذقترین پزشک آن مجموعه باشد، در حالی که پزشک حاذق بودن به هیچ عنوان تضمین نمیکند که فرد، مدیر و اقتصاددان خوبی هم باشد.
بیعدالتی در پرداخت:
پزشکانی که در مشاغل تمام وقت اداری و مدیریتی منسوب میشوند نه به اندازه کارشناسان اداری هم رده، بلکه برابر یا بیشتر از پزشکان بالینی بیرون از محیط اداری، حقوق و مزایا دریافت میکنند. بنابراین نوعی بیعدالتی در محیط کار به وجود میآید. برای انجام کار یکسان، به پزشکان تا چند برابر غیر پزشکان، دستمزد پرداخت میشود.
فراموش شدن نقش مسوول فنی در مراکز درمانی:
پزشکانی که در بیمارستانها و مراکز درمانی نقش مدیریت را بر عهده میگیرند، عملا از نقش فنی (پزشکی) خود شانه خالی میکنند. مسوول فنی باید مشکلات درمانی مرکز درمانی را صرفنظر از محدودیتهای بودجهای و مدیریتی به مسوول بیمارستان گزارش نموده و ارایه خدمات باکیفیت را تضمین کند، اما در سیستم کنونی که مسوول فنی و مسوول بیمارستان یکی شده، عملا کیفیت خدمات درمانی یک موضوع فراموش شده است.
راه حل های پیش رو:
هرچند نمیتوان و نباید حضور پزشکان در مشاغل مدیریتی و سیاستگذاری را به طور کلی نفی کرد، اما میتوان آن را مقید به شروطی کرد. مانند:
اندیشیدن به مساله تضاد منافع:
مثلا در شوراها و مجامع تصمیمگیر، در کنار پزشکان سایر ذینفعان را قرار داد تا در تصمیمگیریها تعادل ایجاد شود. یک مثال خوب در این زمنیه شورای عالی بیمه خدمات درمانی است که خدمات درمانی را تعرفهگذاری میکند و تقریبا همه اعضای آن پزشک هستند. برای ایجاد تعادل در تصمیمات این شورا باید نقش مردم در این شورا تقویت شود. میتوان انجمن حمایت از حقوق مصرفکنندگان را در این شورا عضو کرد یا مقرراتی تصویب کرد که درصدی از اعضا بالاجبار غیرپزشک، منتخب و مردمی باشند.
توجه به نقش فراموششده مسوول فنی مراکز درمانی:
هر مرکز درمانی باید یک مسوول فنی و یک رییس داشته باشد. مسوول فنی باید مستقل از رییس مرکز درمانی باشد و سازوکاری تعبیه شود که از رییس مرکز درمانی حقوق دریافت نکند.
انتصاب روسای غیرپزشک برای مراکز درمانی:
همانطور که در مستندات اعتباربخشی بیمارستانها آمده و در کشورهای دیگر نیر عمل میشود باید به دنبال تصویب مقرراتی بود که انتصاب روسای غیرپزشک برای مراکز درمانی واجد امتیاز باشد.
برابری پرداخت برای انجام کار مشابه:
بایستی در نظام اداری بر اساس کاری که انجام میشود حقوق پرداخت شود نه بر اساس فردی که کار را انجام میدهد. بر این اساس نباید به پزشکانی که در مشاغل اداری مشغول کار میشوند حق محرومیت از مطب، پرکیس، کارانه و سایر مزایایی پرداخت شود که به غیرپزشکان پرداخت نمیشود.
توجه به آموزش پزشکی:
اگر قرار است پزشکان در مشاغل مدیریت و سیاستگذاری خدمت کنند، باید در دوران تحصیل و یا پس از آن، آموزشهای تئوری و عملی لازم را دریافت کنند. همچنین با این فرض باید برای سایر رشتههای گروه علوم پزشکی مانند پرستاران و پیراپزشکان نیز به طور مشابه، راه مدیریت باز باشد.
تلاش برای انتخاب وزیر غیرپزشک:
قطعا وزیر بهداشت بیشتر از مهارتهای پزشکی به مهارتهای مدیریتی و اقتصادی نیاز دارد. به همین دلیل در بسیاری از کشورهای توسعه یافته جهان مانند دانمارک، اتریش، فرانسه، استرالیا، نیوزلند و … وزیر بهداشت، یک پزشک نیست. این اقدام زمینه فرهنگی مناسبی برای مشارکت جامعه در مدیریت و سیاستگذاری نظام سلامت ایجاد خواهد کرد.
رفع محدودیتهای پیش روی سرمایهگذاران غیرپزشک در اخذ مجوز تاسیس مراکز درمانی :
مشارکتدادن کارشناسان مدیریتی و اقتصادی در اداره مراکز درمانی از طریق هیات مدیره، هیات امنا، هیات مشاور یا عناوین مشابه
تعریف دقیق نقش مشاغل “مدیریت خدمات بهداشتیدرمانی”، “اقتصاد سلامت”، “اقتصاد دارو”، “سیاستگذاری سلامت” و “ارزیابی فنآوری سلامت” :
هماکنون نقش این مشاغل در نظام سلامت کشور به صورت دقیق تعریف نشده و همپوشانی و موازیکاری زیادی دارند. ضرورت دارد برنامه آموزشی این رشتهها بازنگری و تقویت شود. ایدهآل آن است به همان اندازه که به آموزش پزشکی اهمیت داده میشود، به آموزش رشتههای مدیریت، اقتصاد و سیاستگذاری سلامت نیز توجه شود تا فارغالتحصیلان قوی بتوانند بتدریج جایگزین پزشکانی شوند که بدون تحصیلات مرتبط وارد مشاغل اداری و مدیریتی شدهاند.
نویسنده: حسین جودکی
این مطلب در ابتدا با عنوان “هر کس را بهر کاری ساختند” در هفتهنامه آتیه نو، شماره ۲۳، پنجم مهر ماه ۱۳۹۴ چاپ شد و سپس با مقداری تغییر در فضای مجازی بازنشر داده شد.